سان ست
رمان سان ست مهم ترین اثر می باشد از رابرت مودیک ( 1951 ) آلمانی که تا به امروز نوشته است . این رمان بر پایه وقایع و حوادث رخ داده . هم چنین به همراه تخیلی قدرتمند که رابرت مودیک نویسنده این کتاب و هم چنین منتقد ادبی که تخصص بسیار ویژه و موثری که در حوزه تاریخ آلمان دارد و تا کنون توانسته روایت ها و جستار های فراوانی در این باره بنویسد و منتشر نماید . ولی رمان سان ست این نویسنده و منتقد بی نظیر او را توانسته به شخصیت و چهره ای جهانی تبدیل نماید . رمانی که موفق شده است جوایز و عناوین مهمی را در آلمان کسب نماید که یکی از مهم ترین آن ها جایزه کتاب ملی آلمان می باشد که توانسته آن را از آن خود نماید . این رمان در مورد رابطه دوستی لیون فوشیت وانگر نمایش نامه نویس و منتقد یهودی آلمانی می باشد که برتولت برشت ، شاعر و هم چنین نمایش نامه نویس مشهور آلمانی در میانه قرن بیستم می باشد .
سان ست
رمان سان ست مهم ترین اثر می باشد از رابرت مودیک ( 1951 ) آلمانی که تا به امروز نوشته است . این رمان بر پایه وقایع و حوادث رخ داده .
هم چنین به همراه تخیلی قدرتمند که رابرت مودیک نویسنده این کتاب و هم چنین منتقد ادبی که تخصص بسیار ویژه و موثری که در حوزه تاریخ آلمان دارد و تا کنون توانسته روایت ها و جستار های فراوانی در این باره بنویسد و منتشر نماید .
ولی رمان سان ست این نویسنده و منتقد بی نظیر او را توانسته به شخصیت و چهره ای جهانی تبدیل نماید .
رمانی که موفق شده است جوایز و عناوین مهمی را در آلمان کسب نماید که یکی از مهم ترین آن ها جایزه کتاب ملی آلمان می باشد که توانسته آن را از آن خود نماید .
این رمان در مورد رابطه دوستی لیون فوشیت وانگر نمایش نامه نویس و منتقد یهودی آلمانی می باشد که برتولت برشت ، شاعر و هم چنین نمایش نامه نویس مشهور آلمانی در میانه قرن بیستم می باشد .
این رمان با صحنه ای شروع می شود که فوشیست وانگر در هول و هراس رسیدن نامه اداره مهاجرت آمریکاست . او تلگراف را از پستچی دریافت می نماید اما درون آن نوشته شده است برتولت برشت از دنیا فته است .
ماجرایی از روزگار این دو دوست شروع می شود که در آن درک تاریخ استبداد و هم چنین تلاش و کوشش برای رهایی متصور می باشد .
مودیک این رمان خود را بر اساس پایه ی اطلاعات واقعی بنا کرده است ولی شخصیت های این داستان را خود او کاملا خلق نموده است .
این رمان مخاطب را با خود به دنیایی می برد که تلاش برای آزاد بودن و ارزش بسیار مهمی به حساب می آمد .
بخشی از رمان سان ست
با مدارا از ما یاد کنید . برتولت برشت : به آیندگان ، به آنان که پس از ما می آیند .
مه صبحگاهی میانه ی دریا و آسمان خمیازه می کشد و ساحل و راه ساحلی را به کام خاکستری نقره فامش می کشد ، اما انگار در برابر نخل ها عقب نشینی می کند .
تنه باریک درختان هم چون موجوداتی افسانه ای سر بر می کشند ، نگهبانان اسطوره ای این سرزمین که با نیزه های تیز پردار مه متوقف می کنند .
آفتاب ، که در آغاز لکه ای شیری رنگ در شرق آسمان است به زودی پرده ی مه را می درد ، تکه هایش را در غبار محو می کند و چشم انداز را به منظره دریا و بازی بی وقفه آب و نور و هوا باز می کند .
حالا خط افق جایی است که انگشت مردی نشان می دهد ، مردی که دست هایش را کشیده و ستون فقراتش را صاف کرده و زانوانش را به حالت ورزشی خم و راست می کند و بی صدا می شمرد .
پس از ده بار خم و راست شدن ماهیچه و مفاصلش احساس می کند .؛ فشاری که با سنگینی بدنش دست و پنجه نرم می کند .
پس از سی بار ، تندتر نفس نفس می زند ، مانند نفس کشیدن هنگام راهپیمایی در هوای رقیق کوهستانی . هدفش از این تمرین همین است ، هر روز پنجاه بار همین نرمش را تکرار می کند .
پس از سی و سه بار درد خفیفی در پهلویش حس می کند . این چه دردی است ؟ تا حالا چنین دردی نداشته .
کدام عضو بدن آن جاست ؟ کلیه ؟ طحال ؟ به شماره ی چهل و دوم که می رسد پهلویش بیش تر تیر می کشد . درد را نا دیده می گیرد و نفس نفس زنان به شماره ی پنجاه می رسد ، دست و پایش را تکان می دهد .
روی زیر انداز حصیری ، به شکم دراز می کشد . آرام نفسی عمیق می شکد . در نقش بافت زیر انداز که با مهارت و سادگی بافته شده ، چیزی آشنا می بیند ، چیزی که با کارش پیوند دارد حتما دو بار یادش می آید و واژه ها را پیدا خواهد کرد .
در صورت موجود نبودن با شماره ۹۵۰ ۹۵۰ ۶۶ بانک کتاب تماس حاصل فرمایید.