اگر همسایه ها بدانند نشر مایا
اگر همسایه ها بدانند نشر مایا
نویسنده : جواد عزیزیان
انتشارات : مانیا
آذر از طرف دهدار روستاشون تهدید میشه که از شوهرت طلاق بگیر که با خودم ازدواج کنی وگرنه پیش مردم بی آبروت می کنم. آذر جرات گفتن ماجرا رو پیش شوهرش نداره. اصرار و تهدید دهدار روستا روز به روز بیشتر میشه تا اینکه شوهر آذر می میره و….این داستان در ۵۰۰ نسخه و ۲۹۶ صفحه توسط نشر مایا چاپ شده است.
میگه از مرتضی طلاق بگیر که زن خودم شی.بدبختی منو می بینی؟پیر مردی که هم سن و سال پدرمه انقد متلک انداخت که نزدیک بودطوبی از همه چی سر در بیاره…
مهری!اگر یه روزی همسایه ها بدونن،آبرویی واسه م نمی مونه.
بهش می آد تا این حد کثیف و جلف باشه.خب چرا به مرتضی نمی گی؟ دیوونه شدی؟ خون به پا می کنه اگه بفهمه.مهری!به خدا موندم.نمیدونم چه خاکی تو سرم کنم.