مزرعه نشر چشمه

دسته‌بندی‌ها: , ,

ناموجود

  • تخفیف همیشگی
  • پشتیبانی
  • تحویل سریع در کمترین زمان ممکن
ماجرای کتاب مزرعه در مورد مزرعه ای دور افتاده در کشور سوئد می باشد که تمامی راز ها و اسرار در آن جا پنهان شده و هم چنین یخ زده شده است . در همین جای داستان می باشد که تام اسمیت وارد می شود و مخاطبانش را به آسانی به تله های ذهنی مخوف و وحشتناک خود می کشاند . شما به محض این که وارد مزرعه ی اسمیت شدید محکوم به این هستید که تا پایان داستان این کتاب در همان جا بمانید . اتفاقات و جریان های این کتاب گاهی وقت ها آن قدر تکان دهنده می شود که حتی اگر از خود هم بخواهید نمی توانید از سر جای خود تکان بخورید . توصیف های نویسنده این کتاب آن قدر قوی و زنده می باشد که به خوبی موفق شده است که فضاهای وحشت و خفقان داستان را به مخاطبین خود انتقال بدهد و مخاطب خود را به دل همان مزارع عجیب و غریب یخ زده ببرد .

مزرعه

ماجرای کتاب مزرعه در مورد مزرعه ای دور افتاده در کشور سوئد می باشد که تمامی راز ها و اسرار در آن جا پنهان شده و هم چنین یخ زده شده است .

در همین جای داستان می باشد که تام اسمیت وارد می شود و مخاطبانش را به آسانی به تله های ذهنی مخوف و وحشتناک خود می کشاند . شما به محض این که وارد مزرعه ی اسمیت شدید محکوم به این هستید که تا پایان داستان این کتاب در همان جا بمانید .

اتفاقات و جریان های این کتاب گاهی وقت ها آن قدر تکان دهنده می شود که حتی اگر از خود هم بخواهید نمی توانید از سر جای خود تکان بخورید .

توصیف های نویسنده این کتاب آن قدر قوی و زنده می باشد که به خوبی موفق شده است که فضاهای وحشت و خفقان داستان را به مخاطبین خود انتقال بدهد و مخاطب خود را به دل همان مزارع عجیب و غریب یخ زده ببرد .

مهارت خارق العاده نویسنده این کتاب در توصیف و فضا سازی بی نظیر و فوق العاده می باشد . او خواننده داستان را وادار می نماید که به دل همان مزارع سرد اسکاندیناوی سفر کند و پای آن را به روستایی باز کند که مردان آن جا همه گی به شدت مرد سالار می باشند و در آن جا دختر جوانی هم می باشد که نا پدید شده است .

خلاصه ای از داستان کتاب

ماجرای این داستان از روزی آغاز می شود که پدر و مادر ( دنیل ) برای زندگی به مزرعه ای در سوئد می روند  . سپس از بعد از مدتی پدرش با او تماس می گیرد که مادرش را به تیمارستان برده اند ، و این در شرایطی می باشد که مادر او از تیمارستان فرار می کند و هر طور که شده خود را به لندن می رساند تا به دنیل توضیح بدهد که پدرش او را از عمد به تیمارستان برده بود .

او حرف های وحشتناکی در مورد پدر دنیل می گوید . از سوی دیگر ، پدر دنیل با غمی عمیق از وضعیت پیش آمده بسیار متاسف است و می گوید که مادرش روان پریش است و هر لحظه ممکن است به کسی آسیبی برساند . حالا ما با دنیل ، پدر و مادری طرف هستیم که هر کدام از آن ها رفته رفته چهره ی جدید و وحشتناکی از خود را نشان می دهند و وارد ماجرایی عجیب می شویم .

در گوشه ای از کتاب می خوانیم که :

پدرم گریه می کرد . کیسهی خرید از دستم افتاد و ناگهان ایستادم . هرگز پیش از این گریه اش را ندیده بودم . والدینم مراقب بودند جلوی من بحث نکنند یا عصبانی نشوند . در خانه یما خبری از قیل و قال های خشن یا اشک بار نبود . گفتم ( پدر ؟ )

( مادرت … حالش خوب نیست . )

( مامان مریض است ؟ ) خیلی ناراحت کننده اس .

چون مریض است ؟ چه مریضی ای ؟ چرا مریض شده است ؟ پدر همچنان گریه می کرد . تنها کاری که می توانستم بکنم انتظاری گنگ بود ؛ تا این که پدرم گفت : چیز هایی را تصور می کند – چیز های خیلی وحشتناک . اشاره به تصورات او ، به جای دردی جسمی ، آن قدر عجیب و قافل گیر کننده بود که خم شدم و با یک دست روی پیاده روی سیمانی ترک خورده ی گرم تکیه دادم . دیدم یک لکه سس قرمز ته کیسه ی مواد غذایی پخش شده بود . عاقبت پرسیدم ( چند وقت است ؟ )

( تمام تابستان ) . ماه ها مریض بود و من نمی دانستم – اینجا بودم ، در لندن ، بی توجه ، و پدرم سنت پنهان کاری را رعایت کده بود و ….

 

در صورت موجود نبودن با شماره ۹۵۰ ۹۵۰ ۶۶ بانک کتاب تماس حاصل فرمایید.

اینستاگرام ما

وزن 600 گرم
سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت