پدر پولدار پدر بی پول کیوساکی نشر سما
پدر پولدار پدر بی پول رابرت کیوساکی نشر سما
ایدههایی که وی در کتاب پدر پولدار پدر بی پول (Rich Dad Poor Dad) مطرح کرده به نظر خیلی از والدین، عجیب و خشک میآید. بسیاری از والدین همین طوری هم برای پایبند کردن بچهها در مدرسه مشکل دارند. اگر فرزندانتان را تشویق کنید که کارمند خوبی باشند آن وقت آنها را مجبور کردهاید که بیشتر از آنچه سهمشان است مالیات به جیب دولت بریزند و در عوض هم انتظار مقرری بازنشستگی ناچیزی را بکشند یا اصلاً منتظر مقرری گرفتن هم نمانند. درست است که مالیات قسمت اعظم هزینههای افراد را تشکیل میدهد. در واقع بیشتر خانوادهها از ماه ژانویه تا اواسط ماه می را برای دولت کار میکنند تا بلکه بتوانند مالیاتهایشان را بپردازند. ما الان به ایدههای جدید نیاز داریم و این کتاب همان نوع ایدهها را در دسترس شما قرار میدهد.
رابرت ادعا دارد که ثروتمندان آموزشهای متفاوتی به فرزندانشان میدهند. آنها در خانه و دور میز شام به بچهها آموزش میدهند. شاید ایدههایی که در کتاب پدر پولدار پدر بی پول آورده شدهاند از آن نوع چیزهایی نباشند که شما با فرزندانتان بخواهید در موردشان بحث کنید اما همین که حاضر شدهاید نگاهی به آنها بیندازید جای شکر دارد. باز هم در مورد ایدههای مشابه به جستجو بپردازید. ما باید دانش و معلومات جدیدتری را به فرزندانمان توصیه کنیم. ما به ایدههای جدید و آموزشهای متفاوتی نیازمندیم. شاید چندان ایدهی بدی نباشد اگر به فرزندانمان بگوییم که همزمان با کارمند خوبی بودن تلاش کنند تا صاحب شرکت سرمایهگذاری شخصیشان هم باشند.
اگر شمایی که کتاب پدر پولدار پدر بی پول را میخوانید باغبان یا سرایدار هستید یا حتی بیکارید باز هم میتوانید به خودتان آموزش بدهید و به آنهایی که دوستشان دارد یاد بدهید تا از لحاظ مالی بتوانند از خودشان محافظت کنند. یادتان باشد که هوش مالی یک روند ذهنی است که طی آن ما میتوانیم مشکلات مالی مان را حل کنیم.
امروزه ما با تغییرات جهانی و تکنولوژیکی زیادی مواجه هستیم که بسیار وسیع هستند و حتی وسیعتر از تمام تغییراتی هستند که تا کنون با آنها مواجه بودهایم. هیچ کسی جام جهاننما ندارد اما از یک چیز میتوان مطمئن بود و آن هم اینکه تغییرات در راهند که ما در باورمان هم نمیگنجد. چه کسی میداند در آینده با چه چیزهایی مواجه خواهیم شد؟ اما هر اتفاقی هم که بیفتد ما دو انتخاب اساسی پیش رویمان داریم یا آنکه محتاطانه رفتار کنیم یا اینکه هوشمندانه به پیش رویم و آن کار را با آمادهسازی خودمان و کسب آموزشهای لازم و بکارگیری نبوغ مالی خود و فرزندانمان انجام دهیم.
در بخشی از کتاب پدر پولدار پدر بی پول میخوانیم که:
من دو پدر داشتم که یکی پولدار بود و دیگری بی پول. یکی از آنها تحصیلات عالیه داشت و بسیار با هوش بود وی دارای مدرک دکترا بود و 4 سال دورهی لیسانس را ظرف مدت کمتر از دو سال طی کرده بود. وی سپس برای تکمیل تحصیلاتش به دانشگاههای استنفورد شیکاگو و نورث وسترن رفته بود و تمامی دورهی تحصیلش را با بورسیه گذرانده بود. پدر دیگرم حتی کلاس هشتم را هم تمام نکرده بود.
هر دوی این مردان در زمینهی شغلی خودشان که تمام زندگیشان را صرف آن کردند بسیار موفق عمل کردند. هر دوی آنها هم درآمد قابل توجهی داشتند. با این همه یکی از آنها از نظر مالی تمام عمر درگیر مشکلات بود. دیگر هم یکی از ثروتمندترین مردان هاوایی شد. یکی از آنها وقتی فوت کرد دهها میلیون دلار برای خانوادهاش و کلیسایی که برای اجرای مراسم مذهبی به آن میرفت و مؤسسات خیریه به جای گذاشت. دیگری هم کلی قبض و صورت حساب به ارث گذاشت که باید پرداخت میشدند.
هر دوی این مردها قوی، کاری، دانا و تاثیرگذار بودند. هر دوی آنها به من مشاوره میدادند اما موضوع مشورتشان یکی نبود. هر دوی آنها قویاً به آموزش اعتقاد داشتند اما منظورشان از آموزش یکی نبود.
اگر قرار بود فقط یکی از این دو پدرم باشد باید توصیههایش را یا قبول میکردم یا رد. با وجود دارا بودن دو پدر از این بخت برخوردار بودم که دیدگاههای متفاوت یک پدر پولدار و یک پدر بی پول را با هم مقایسه کنم.